محل تبلیغات شما



الان که دارم این متنو می نویسم ۱۱ ساعت و ۵۰ دقیقه هست فیکس نشستم توی اورژانس البته این رو به حساب بد بودن رزیدنت هام نذارید اتفاقا امروز شانس باهام یار بود و خوباشون بودن یه تمرین بود برای فیکس بودن میخواستم خودمو محک بزنم و الان که ساعات پایانیه با افتخار بگم دیدی تونستی ؟ هر بار باید یادم بیاد نتونستن نداریم ، چیزی که هست نخواستنه . ۶ سال برای یک بچه تو ذهن پدر مادرش چه شکلیه؟ سینه خیز رفتنش ، اولین لبخندش ، اولین گفتن مامان بابا ، لگو درست کردنش و کلی
ارتوپدی شروع شده هفته اول کلاسه و یک درمیون یه بیمارستان تشکیل میشه یک شنبه دیدمش و احوال پرسی و صحبت باز یاد کارتونه افتاد و خندید

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها